به گزارش نبض بورس، دکتر امیرحامد رضائی تحلیلگر بازاریابی بین الملل | موافقان و مخالفان پزشکیان درباره او نظرات متفاوت و گاه متضادی دارند و این زاویه میان نگاه این دو گروه گاهی به ۱۸۰ درجه رسیده و دو سر یک پیوستار را تشکیل میدهند، اما انگار که هر دو گروه درباره او در یک باور هم پوشانی دارند، هرچند که ممکن است تفسیرها و برداشتها از این باور، متضاد باشند و آن باور این است که: پزشکیان غافلگیر کننده است و ارایه کننده نظریات عجیب!
شاید نخستین غافلگیری پزشکیان با نگاه سنتی به مدیریت در یکی از مناظرههای انتخاباتی رخ داد، آنجایی که با صراحت اعلام کرد که به نظریات کارشناسی اتکا دارد و همه چیزدان نیست، این البته برای طرفداران نگاههای سنتی مدیریت غیرقابل تحمل بود و هواداران نگاههای مدرن را امیدوار کرد، اما اینکه در عمل چه رخ میدهد، می تواند جای یک بحث و بررسی دیگر باشد.
حال چه اتکای پزشکیان به کارشناسان باشد یا علاقه مندی او به غافلگیری، دو سه روز پیش، دوباره طرحی عجیب توسط او ارایه شد و در یک جلسه از جایگزینی تجارت با کولبری سخن گفت و بر آن تاکید کرد و به طور ضمنی این روش را راهی برای مقابله با تحریمهای آمریکا دانست.
این طرح آنقدر عجیب است که از پیش میتوان اطمینان داشت که با ساختار کنونی بازرگانی کشور و تاثیر تحمیلی متغیرهای خارج از اختیار و کنترل مانند مسایل تحریمی، مناسبات کشورهای همسایه، مسایل قانونی داخلی کشور، قوانین و مقررات بانکی و همچنین پیش زمینههایی مانند شکست پیشین بازارچههای مرزی و پیله وری، توان مالی کولبران و مرزنشینان ارجمند و بسیاری مسایل دیگر، به زودی شاهد توقف همین نان زیرسنگ کولبران خواهیم بود. اما چرا:
جدای از مسایل کلان بین المللی، بد نیست دو سه دهه به عقب برگردیم، به زمانی که پدیدهای به نام بازارچههای مرزی رونق داشت و شغلی بود به نام پیله وری. پیله وری اگر هرچه در تعریف قانونی بود، در عمل نوعی کولبری قانونی بود که یا شخص کولبر با اندک سرمایه و نقدینگی خود، پیله ور بود و یا اینکه به مانند همین الان گروهی کولبر بودند که برای یک پیله ور کار میکردند. کولبرانی که آن روزگار کولبر نامیده نمیشدند و عناوینی، چون چترباز داشتند، فراموش نکنیم که همان چتربازان هستند که امروزه در نواحی باختری کشور کولبر نام گرفته اند و در برخی نواحی دیگر شوتی.
به هر ترتیب همگی به یاد داریم که تومار پیله وری به چند دلیل در هم پیچیده شد. یکی از این دلایل این است که دوران باستان و کهن که برای مثال در بازارچههای بزرگ مرزی بازرگانان گردهم میآمدند و با فلزات گرانبها و یا به صورت پایاپای داد و ستد میکردند، قرن هاست به پایان رسیده، بازارچه هایی، چون خوارزم و اترار که واسیلی یان در کتاب چنگیزخان به توصیف دقیق آنها میپردازد. اما اینک گاه بازرگانی تخصصی است. پدیده بازرگانی تخصصی آنقدر اهمیت دارد که در صدور کارت بازرگانی نیز به آن توجه میشود.
بارزگانی تخصصی از جمله عواملی بود که موجبات اعتراض بازرگانان و تجار و اعضای اتاقهای بازرگانی و حتی گمرک بود. با بررسی رسانهها در دهه هفتاد خورشیدی به سادگی میتوان مواردی از این دست را پیدا کرد، برای مثال یکی از موارد جنجالی در آن زمان، گفتگوی یکی از مدیران ارشد وقت گمرک و اعتراض به تعداد بالای کارتهای پیله وری صادره بود. ایشان در آن گفتگو که به گمانم با ابرار اقتصادی انجام شده بود، عنوان کرده بودند که بازرگانی بین المللی باید از حالت عمومی خارج شده و تخصصی شود و در ادامه به این نکته تاکید داشتند که تعداد کارتهای پیله وری در یکی از مناطق کوچک در آذربایجان غربی از کل کارتهای بازرگانی ترکیه بیشتر است.
بحث بازرگانی تخصصی و تضاد آن با پیله وری بحثی است که میتواند به صورت جداگانه و ژرف بررسی شود، اما پرسش مهم این است که چرا آقای پزشکیان که سالها وزیر و وکیل بوده، چنین طرحی مطرح میکند و یا آن را میپذیرد؟
نکته دوم این است که مشکل هم میهنان ارجمند مرزنشین در تجارت کردن، رسمیت یا عدم رسمیت تجارت یا قانونی و غیرقانونی بودن آن نیست. شما بهتر میدانید که مشکل پول است. در تجارت پول و سرمایه اولیه حرف نخست را میزند و اگر مرزنشینان پول کافی داشتند، یک کاسبی کم دردسرتر و شاید پررونقتر راه اندازی میکردند. همه میدانیم که بسیاری از کولبران و البته شوتی ها، تنها بخشی از فرآیند ترابری هستند و خود مالک کالا یا سرمایه گذار آن نیستند و با رسمی شدن تجارت در بهترین حالت، همچنان به عنوان فرد استخدام شده برای نفر در سایه کار خواهند کرد. نفر در سایهای که شاید سودش در غیرقانونی بودن کسب و کار باشد و یا اینکه با رسمی شدن بتواند آسانتر کالای خود را جا به جا کند و به همین دلیل دستمزدها نیز کاهش یابد. به زبان ساده تر، در چنین طرحی در بهترین حالت، تفاوتی در وضعیت کولبر ایجاد نخواهد شد.
به این طرح ایرادات دیگر نیز وارد است. تجارت اگر فقط مبادله کالا باشد، تفاوت چندانی در حسابهای حسابداری ملی و اقتصاد کلان ایجاد نخواهد کرد، اما اگر به صورت تخصصی، شفاف، بدون محدودیت و کلان باشد، آثار مشخصی بر شاخصهای اقتصاد کلان و تشکیل سرمایه خواهد داشت. حال اگر این مبادلات تجاری در سطح پیله وری محدود شود، نه تخصصی است و شفاف و هم محدود است و هم خرد. آن چیزی که کولبر و شوتی را از این شغل با ریسک بالا میرهاند، سرمایه گذاری و تشکیل و انباشت سرمایه است که اشتغال زاست و با پیله وری شدنی نیست. به زبانی ساده، از این نگاه نیز، طرح آقای پزشکیان، مسکنی است کوتاه مدت که در درازمدت نه تنها درمان نیست که دردافزاست.
شاید بد نباشد که ایشان یا از کارشناسان ارایه کننده این طرح عجیب بخواهند که مروری بر گذشته ایران داشته باشند و کمی هم از پیله بافته جدا بافته بودنی ایرانیها بیرون بیایند و نگاهی به تجربیات دیگران بیاندازند. برای مثال، گفته میشود که مکزیک در سال ۱۹۸۲ رکورد مقروضترین کشور جهان را به خود اختصاص داد، کشوری با پتانسیلهای بسیار و از لحاظی بسیار شبیه ایران. اما این کشور با طی کردن روندی شگفت انگیز، خود را از چنبره مشکلات رهانید، طوری که در سال ۱۹۹۲ به نفتا پیوست و در سال ۱۹۹۴ به قدرت پانزدهم اقتصاد دنیا بدل شد. در این ۱۲ سال چه گذشت؟
آن چه در این ۱۲ سال گذشته، خود موضوع بحث دیگری است، اما یکی از اقدامات شایسته دولت مکزیک، راه اندازی کارخانجاتی بود که ماکویلوادرا نامیده شدند. این کارخانهها نه تنها تجارت بین المللی مکزیکیها را سر و شکل دادند که باعث تشکیل و انباشت سرمایه به ویژه در مناطق مرزی شدند. شما نیک میدانید که طولانیترین مرز مکزیک با همسایه شمالی این کشور یعنی ایالات متحده آمریکاست.
طبیعی است که مکزیک ۱۹۸۲ با آن اوضاع اقتصادی با مشکل بیکاری دسته و پنجه نرم می کرد و بسیاری از مکزیکیها در طول مرز حدود ۳۲۰۰ کیلومتری مکزیک و آمریکا به قاچاق کالاهای آزاد یا ممنوعه میپرداختند و به مانند کولبران و شوتیها هر از گاهی نیز مورد نوازش نیروهای مرزبانی دو کشور قرار میگرفتند. مکزیکیها برای بهره برداری از این نیروی کاری ارزشمند، در طول این نوار مرزی طولانی، سولههایی تاسیس کردند که فضای کافی برای راه اندازی یک کارخانه کوچک یا متوسط داشت و به خارجیها واگذار میشد. شرکت خارجی سوله، انرژی و کارگر را از مکزیک دریافت میکرد و در قبال این ایجاد اشتغال، معاف از مالیات بود و موظف بود که محصول نهایی خود را در این کارخانه مونتاژ کرده و همه محصول را با درج عبارت ساخت مکزیک صادر کند. البته دولت مکزیک بر صادرات همه محصول تاکید و نظارت داشت و در برابر آن تعهد میداد که هیچ مهندسی معکوسی رخ ندهد. با این طرح قاچاق کمینه شد، نیروی انسانی مشغول به کار شد، روند از واردات به صادرات تغییر یافت، تولید ناخالص داخلی افزایش یافت و از همه مهمتر دنیا به عبارت ساخت مکزیک عادت کرد.
بد نیست، کارشناسان همراه آقای پزشکیان اندکی به این تجربیات کشورهای دیگر نیز نگاهی داشته باشند و این گونه یا چرخ را از اول اختراع نکنند یا وضع را بدتر نکنند، باور کنید با برداشتن موانع مرزی و تجارت، ممکن است همین نان کولبری هم متوقف شود.